ممکن است ویژگی «گیر شدن در لحظه» اختلال نقص توجه/بیشفعالی (ADHD) ریشه در ارتباطات خاص شبکههای مغزی داشته باشد
![[آدوبی استاک]](https://dl.pezeshck.ir/pic/2025-11/Pez-36506-2025-11-18-07-11-42-g8char.webp)
یک مطالعهٔ اخیر یک توضیح مبتنی بر مغز برای ارتباط میان تفکر آیندهگرا و ویژگیهای اختلال نقص توجه/بیشفعالی (ADHD) شناسایی کرده است. این پژوهش نشان میدهد که میزان قدرت ارتباط بین شبکههای خاص مغزی به توانایی فرد برای برنامهریزی آینده مرتبط است و این در نهایت با شدت کمتوجهی و بیشفعالی ارتباط دارد. نتایج این مطالعه در مجلهٔ پیشرفت در نوروسایکوفارماکولوژی و روانپزشکی زیستی منتشر شده است.
اختلال نقص توجه/بیشفعالی (ADHD) یک وضعیت نورولوژیکی است که با الگوهای مداوم کمتوجهی و بیشفعالی‑بیقصدی مشخص میشود و میتواند عملکرد و رشد روزمره را مختل کند. اگرچه اغلب در کودکی تشخیص داده میشود، اثرات آن میتواند تا بزرگسالی ادامه یابد و چالشهای مداومی ایجاد کند. پژوهشگران اکنون معمولاً ADHD را نه بهعنوان یک دستهٔ ساده، بلکه بهعنوان یک طیف میبینند که در آن افراد در جمعیت عمومی میتوانند سطوح متفاوتی از ویژگیهای مرتبط داشته باشند بدون آنکه معیارهای تشخیصی کامل را برآورده سازند.
یکی از چارچوبهای شناختی که بهنظر میرسد با این ویژگیها مرتبط باشد، «دیدگاه زمانی آینده» نام دارد. این مفهوم به تمایل فرد به تفکر، برنامهریزی و جهتگیری زندگی به سمت اهداف آینده اشاره میکند. افرادی که دیدگاه زمانی آینده قوی دارند، معمولاً مهارت خودتنظیمی بالایی نشان میدهند و اعمال کنونی خود را به اهداف طولانیمدت مرتبط میسازند.
مطالعات رفتاری پیشین نشان دادهاند که افرادی که دیدگاه زمانی آینده بیشتری گزارش میدهند، تمایل به نمایش ویژگیهای مرتبط با ADHD کمتری دارند. با این حال، پایههای بیولوژیکی این رابطه تا حدی ناشناخته باقی ماندهاند.
یک گروه از پژوهشگران دانشگاه سوثوِست و دانشگاه پزشکی آنهوئی در چین، به رهبری تینگیونگ فنگ، مطالعهای طراحی کردند تا سازوکارهای عصبی که ممکن است دیدگاه زمانی آینده را به ویژگیهای ADHD مرتبط سازند، بررسی کنند. هدف آنها این بود که ببینند آیا تفاوتهای ساختاری یا عملکردی در مغز میتوانند توضیح دهند چرا تمرکز بر آینده با سطوح پایینتری از کمتوجهی و بیشفعالی همراه است.
این تحقیق شامل ۲۴۰ دانشجوی سالم دانشگاه بود که یک سری پرسشنامه تکمیل کردند. شرکتکنندگان با استفاده از مقیاس گزارش خودکار بزرگسالان ADHD (Adult ADHD Self‑Report Scale) تمایلات خود به کمتوجهی و بیشفعالی‑بیقصدی ارزیابی کردند. همچنین آنها فهرست دیدگاه زمانی زیمرباردو (Zimbardo Time Perspective Inventory) را برای سنجش میزان دیدگاه زمانی آینده تکمیل کردند. پس از تکمیل پرسشنامهها، هر شرکتکننده تحت اسکن مغزی با رزونانس مغناطیسی (MRI) قرار گرفت.
نتایج رفتاری بهدست آمده از پرسشنامهها الگوی پیشین را تأیید کرد. دانشجویانی که در مقیاس دیدگاه زمانی آینده امتیاز بالاتری داشتند، نمرات کمتری برای هر دو ویژگی کمتوجهی و بیشفعالی‑بیقصدی نشان دادند. این ارتباط رفتاری پایهای در گروه مطالعه ایجاد شد که زمینهساز تحلیلهای نوروشناسیگرایانه بود.
برای بررسی ساختار فیزیکی مغز، پژوهشگران ابتدا از تکنیکی به نام مورفومتری مبتنی بر واکسل (voxel‑based morphometry) استفاده کردند. این روش امکان مقایسه حجم ماده خاکستری بین افراد را فراهم میسازد و بهصورت اساسی میزان بافت مغزی حاوی سلولهای عصبی در نواحی مختلف را میسنجد.
تحلیل نشان داد که دیدگاه زمانی آینده بالاتر با حجم بیشتر ماده خاکستری در دو ناحیهٔ مغزی همراه است: قوس پیشانی میانی فوقانی و قوس پیشمرکزی چپ، مناطقی که در خودبازبینی و برنامهریزی اقدامات نقش دارند. در عین حال، دیدگاه زمانی آینده بالاتر با کاهش ماده خاکستری در لوب پاریتال تحتانی چپ و قوس صنوبر فوقانی چپ مرتبط بود، مناطقی که با کنترل شناختی و پردازش اطلاعات در ارتباطاند.
سپس تیم به بررسی سازماندهی عملکردی مغز با استفاده از تحلیل اتصال عملکردی در حالت استراحت (resting‑state functional connectivity) پرداخت. این روش میزان هماهنگی فعالیت نواحی مختلف مغز را در حالی که فرد در وضعیت استراحت است، اندازهگیری میکند و نقشهای از شبکههای ارتباطی مغز ارائه میدهد. پژوهشگران نواحی شناساییشده در تحلیل ساختاری را بهعنوان نقطهٔ شروع یا «بذر» (seed) استفاده کردند تا ببینند با کدام مناطق دیگر این نواحی ارتباط برقرار میکنند.
این تحلیل الگوی خاصی را نشان داد. لوب پاریتال تحتانی چپ، که یک گرهٔ کلیدی در شبکهٔ کنترل شناختی مغز است، رابطهٔ معناداری نشان داد. افرادی که دیدگاه زمانی آینده بالاتری داشتند، اتصال عملکردی قویتری بین این ناحیه و دو بخش از قشر پیشانی میانی نشان دادند: قشر پیشانی میانی پشتی (dorsomedial) و قشر پیشانی میانی ونترو (ventromedial). این نواحی پیشانی مرکزی در شبکهٔ حالت پیشفرض مغز نقش دارند و در فرآیندهایی چون تعیین اهداف آینده و ارزیابی ارزش شخصی آنها مشارکت میکنند.
پژوهشگران همچنین یافتند که قوت این مسیر ارتباطی بین لوب پاریتال تحتانی و قشر پیشانی میانی بهطور مستقیم با ویژگیهای ADHD رابطهٔ منفی دارد. ارتباط قویتر با سطوح پایینتر هر دو کمتوجهی و بیشفعالی همراه بود. این یافته یک مدار مغزی خاص را همزمان با سبک شناختی تفکر آینده و ویژگیهای رفتاری ADHD پیوند داد.
برای ترکیب تمام این اطلاعات، تیم یک آزمون آماری نهایی به نام تحلیل میانهای (mediation analysis) انجام داد. این تحلیل برای تعیین اینکه آیا دیدگاه زمانی آینده میتواند رابطهٔ بین اتصال مغزی و ویژگیهای ADHD را توضیح دهد، طراحی شد. نتایج نشان داد که دیدگاه زمانی آینده واقعاً بهعنوان یک میانهکنندهٔ کامل عمل میکند. ارتباط بین مسیر مغزی (لوب پاریتال تحتانی به قشر پیشانی میانی) و ویژگیهای کمتوجهی بهطور کامل توسط نمرهٔ دیدگاه زمانی آینده فرد توضیح داده شد.
اثر میانهسازی مشابهی برای ویژگیهای بیشفعالی و مسیر ارتباطی بین لوب پاریتال تحتانی و قشر پیشانی میانی ونترو نیز مشاهده شد. این موضوع توالی احتمالی را پیشنهاد میکند: قوت ارتباط در این مدار مغزی میتواند تمرکز فرد بر آینده را تحتتأثیر قرار دهد؛ و این تمرکز بر آینده بهنوبهٔ خود با علائم کمتوجهی و بیشفعالی مرتبط است.
این مطالعه برخی محدودیتها دارد. شرکتکنندگان دانشجویان سالم دانشگاهی بودند، لذا نتایج ممکن است بهطور مستقیم به افراد با تشخیص بالینی ADHD تعمیم نیابد. همچنین پژوهش همبستگی است، به این معنی که ارتباطات بین فعالیت مغزی، شناخت و رفتار را شناسایی میکند، اما نمیتواند ثابت کند که یکی باعث دیگری است.
پژوهشهای آینده میتوانند با گنجاندن جمعیتهای بالینی و استفاده از طرحهای پژوهشی که اطلاعات بیشتری دربارهٔ روابط علّی فراهم میآورند، بر این یافتهها بنا کنند. چنین کاری ممکن است در توسعهٔ مداخلات جدید برای ADHD که بر تقویت تفکر آیندهگرا متمرکز باشد، مؤثر باشد.
مطالعه با عنوان «پایهٔ عصبی ارتباط بین دیدگاه زمانی آینده و ویژگیهای ADHD: اتصال عملکردی بین لوب پاریتال تحتانی چپ و قشر پیشانی میانی (mPFC)» توسط مینگژِن دینگ، رونگ ژانگ و تینگیونگ فنگ تألیف شده است.