به آگهی نوزادآوران پاسخ دادند و در کابوسی گرفتار شدند
ایو یکی از دهها زن تایلندی بود که ۴۰۰۰ مایل سفر کردند — تنها برای این که توسط جنبهٔ تاریک صنعت باروری جهانی به دام بیفتند.
زنان خانهٔ ۳ به ندرت فرصتی برای گفتگو با زنان خانهٔ ۵ پیدا میکردند، اما وقتی این فرصت پیش آمد، چیزهایی که شنیدند، آنها را ترساندند. آنها دقیقاً مکان خانهٔ ۵ را نمیدانستند؛ فقط میدانستند که این خانه بسیار بزرگ است و در جایی بیرون از تفلیس، بر روی یکی از تپههای متعدد اطراف پایتخت گرجستان قرار دارد. گفته میشد که در خانهٔ ۵ صدها زن باردار حضور دارند که بهصورت فشرده در اتاقها ساکن میشوند. همچنین میگفتند که آشپزخانهٔ مشترک خانهٔ ۵، غذاهای محدودی دارد — گوشت خوک، برنج و سبزیجاتی که کارفرمایان روزانه باید تأمین میکردند، بهدلیل کمبود در دسترس هستند — و به همین دلیل زنان خانهٔ ۵ مجبور بودند برای بهدست آوردن سبزیجات با یکدیگر دعوا کنند یا گرسنه بمانند.
به این مقاله گوش دهید، خواندهشده توسط امیلی وو زِلر
وقتی زنان خانهٔ ۳ زنان خانهٔ ۵ را در کلینیک باروری دیدند، چهرهٔ خشن داشتند. آنها در فضای انتظار با پاهای تقاطعدار و دستهای بههمپیچیده نشستند. دلهرهآور. شاید، به خودشان گفتند، این زنان خانهٔ ۵ مجبور بودهاند اینگونه ظاهر شوند تا زنده بمانند. گفته میشد در خانهٔ ۵ روغن آشپزی در اتاقهای شخصی نگهداری میشود، نه بهصورت مشترک همانطور که در خانهٔ ۳ هرکسی که میخواست میتوانست از آن استفاده کند. زنان خانهٔ ۳ همچنین شنیده بودند که اگر زنی در خانهشان رفتار نادرستی کند، قوانین را بشکند، داروی باروری خود را بهموقع مصرف نکند، بیاحترامی کند یا سعی در فرار داشته باشد، کارفرمایان خانهٔ ۳ او را به کارفرمایان خانهٔ ۵ میفروشند. سپس، مشکل او واقعاً شروع میشود.
اگر زنی در هر یک از این پنج خانه بخواهد ترک کند، اگر در تفلیس، که هزاران مایل دور از خانهاش در تایلند است، احساس ناخوشایندی داشته باشد، اگر خانوادهاش را دلتنگ شود یا تصمیمش برای سوار شدن به هواپیما — که اغلب برای اولین بار است — برای مسافرت دور از فرزندان خود بهمنظور کار بهعنوان مادر جایگزین — یک mae um boon، همانطور که در زبان تایلندی به او میگویند — برای عملیاتی تحت مدیریت چینی که او را سوار و غذا میداد، تغییر کند، نمیتواند به سادگی به کارفرمایان بگوید که دیگر نمیخواهد باردار شود و برای غریبهها بچهزا شود و میخواهد به خانه برگردد. علاوه بر پرداخت هزینهٔ بازگشت بهصورت خود، باید هزینهای را که کارفرمایان ادعا میکردند باعث هزینهٔ آنها شده است، جبران کند. این مبلغ حداقل ۷۰٬۰۰۰ بات (معادل ۲٬۲۰۰ دلار) بود.
اما زنان به گرجستان آمدند چون از ابتدا دسترسی به چنین پولی نداشتند. بنابراین، زنی که میخواسته ترک کند در واقع تنها دو گزینه داشت: میتوانست از خانواده یا دوستانش پول طلب کند — که اکثرشان خودشان فقیر بودند و نمیدانستند او کجا است یا واقعاً چه کاری انجام میدهد — یا میتوانست تخممرغهایش را بفروشد. اگر او تخممرغهایش را سه بار بفروشد، میتواند بهحدی درآمد کسب کند که بدهیاش به کارفرمایان چینی را بپردازد و بلیط بازگشت به خانه بخرد. زنان خانهٔ ۳ درباره زنی در خانهٔ ۵ شنیده بودند که این کار را انجام داده بود. همچنین شنیدند که پس از آن، او عفونت شدیدی گرفت و تقریباً جان خود را از دست داد.
در اکثر موارد، زنان نمیخواستند وارد چنین ترتیبی شوند. آنها فقط میخواستند انتقال جنین را انجام دهند، بچهای بهدنیا آورند، پولشان را بهدست آورند و به خانه برگردند. اما هرچقدر که بیشتر میمانستند، وضعیت پیچیدهتر میشد. وقتی سعی میکردند حتی سادهترین سؤالها را بپرسند — «این داروها چه میسازند؟» «نوزادها به کجا میروند؟» — هیچ پاسخی دریافت نمیکردند. پزشکان صرفاً آنها را نادیده میگرفتند. گویی بدنشان مال خودشان نیست.